فرهاد حسن سلطانپور
« حمد و سپاس برای خداست ، آنچه خدا بخواهد خواهد شد و هیچ قدرت و نیرویی تاثیر نخواهد کرد ، مگر به اراده خداوند ، و درود خداوند بر رسول بزرگوارش باد . مرگ همچون گردن بند بر گردن دختران جوان ، کشیده و بسته شده است ، و من به دیدار نیاکان خود مشتاقم ، آن چنان اشتیاقی که یعقوب به دیدار یوسف داشت . از قبل برای من قتلگاهی انتخاب شده که باید به آنجا برسم . گویا می بینم بند بند بدنم را گرگان بیابان بین " نواویس" و " کربلا " از هم جدا می کنند و شکم های گرسنه خود را سیر و انبان های خالی خود را پر می نمایند . از آنچه با قلم تقدیر و سرنوشت نوشته شده است ، گریزی نیست . ما خاندان رسالت به آنچه موجب رضا و خشنودی حق است راضی هستیم ، و در برابر امتحانات و بلاهای او شکیبا و صابریم ، و خدا پاداش صابرین را به صورت کامل به ما عنایت خواهد کرد . هرگز پاره های تن رسول خدا از او جدا نمی گردند ، بلکه در بهشت برین و حضیره القدس گرداگرد او جمع می شوند و چشم رسول به دیدار آنها روشن می شود ؛ و وعده او به وسیله خاندانش تحقق خواهد پذیرفت . حال هریک از شما که آماده جانبازی و فداکردن خون خویش در راه ما است و خود را برای دیدار خداوند آماده کرده است با ما همسفر شود که من ان شاء الله صبحگاهان حرکت خواهم کرد . » ( 1)
آیا مسلمانان زمان حضرت سید الشهداء ایشان را می شناختند ؟ اگر می شناختند چرا عده ای به جنگ با او آمدند و دیگران هم سکوت کردند ؟ حضرت در ظهر عاشورا برای مردم خطبه ای خواندند و فرمودند : « اگر من را نمی شناسید و نمی دانید پیامبر اکرم درباره من چه فرموده ، در بین شما هنوز اصحاب پیغمبر مثل جابر بن عبدالله انصاری ، زید بن ارقم و انس بن مالک هستند ، بروید از آنها بپرسید .» در سال 61 هجری علیرغم اینکه بیش از 50 سال از رحلت پیامبر اکرم نمی گذشت اما چنان ابهام و تاریکی بر سرزمین های اسلامی حاکم بود که هیچ جا مأمن امنی برای امام و یارانش محسوب نمی شد چنانکه امام سجاد ( ع) می فرمایند : « در مکه و مدینه بیست مرد نیست که ما اهل بیت را دوست داشته باشد .» (2) مکه و مدینه مرکز تحرکات مزدوران یزید بود آن چنانکه حکومت اموی ، گروهی از سربازان را در لباس حجاج به مکه فرستاده بود تا امام را دستگیر کنند یا ایشان را به شهادت برسانند . شام هم حدود 42 سال تحت سیطره و حکومت معاویه بود و در این سال ها ، معاویه مردم شام را به گونه ای پرورش داده بود که فاقد بصیرت و آگاهی دینی باشند . حکومت پلید بنی امیه ، خود را تنها خویشاوندان پیامبر (ص ) معرفی می کردند طوریکه پس از پیروزی قیام عباسیان و استقرار حکومت ابوالعباس سفاح ، ده تن از امرای شام نزد وی رفتند و همه سوگند خوردند که تا زمان قتل مروان ( آخرین خلیفه اموی ) نمی دانستند که رسول خدا جز بنی امیه یاران دیگری نیز داشت . (3) به همین خاطر بود که در پی نامه های متعددی که کوفیان برای امام ارسال کردند ، حضرت تصمیم گرفتند به سوی کوفه حرکت کنند . کوفه سرزمینی بود با 140 هزار نفر جمعیت (4) که در بدو تأسیس ، ساکنان آن را قبایل نزاری و یمنی تشکیل می دادند و بعدها سایر قبایل و عناصر غیر عرب نیز بر ترکیب جمعیتی شهر اضافه شدند . شیعیان " اعتقادی " گروه اندکی از مردم کوفه را تشکیل می دادند که عده ای از آنها نیز در زمان معاویه دستگیر و شهید شده بودند و سایر افرار جزء " شیعیان سیاسی " محسوب می شدند . (5) عدم انسجام در مبانی فکری و معرفتی ، ضعف ایمان و نقصان در بینش و خطای تحلیل و شبهه افکنی دستگاه باطل موجب می شد که آنان گاهی پیرو حق باشند و گاهی علیه آن ! چنانکه امام علی (ع) در جایی می فرمایند : « من شما را از میان همه شهرها برگزیده ام و بر آن هستم که در میان شما فرود آیم زیرا از مودت و محبت شما نسبت به خود که به خاطر خدا و پیامبر است اطلاع دارم .» (6) در حالیکه در جایی دیگر می فرمایند : « بدن های شما در کنار هم ، اما افکار و خواسته های شما پراکنده است . سخنان ادعایی شما سنگ های سخت را می شکند ولی رفتارهای شما دشمنان را امیدوار می سازد . » (7)
در قسمتی از نامه ای که توسط 12 هزار نفر از مردم کوفه برای حضرت نوشته شده بود می خوانیم : « ما از شما خواهش می کنیم به کوفه تشریف بیاورید ، شاید حضور شما در این شهر موجب شود که جامعه ما راه حق را بشناسد ، آن را بپیماید و مردم در مسیر حق با یکدیگر متحد شوند . » اما چندی نمی گذرد که همین مردمان ، شمشیر به دست حادثه ای می آفرینند و آتشی برپا می کنند که بعد از گذشت 14 قرن ، داغ آن ما را می سوزاند .
ضعف معرفت ، سستی ایمان و تمنّیّات و خواهش های نفسانی دو عامل مهم در تغییر رأی و رفتار کوفیان بود . آنان نیز سکولار بودند ، می گفتند : دین از حکومت جداست . فهم آنان از پیامبر و ائمه در حدّ تفسیر قرآن ، ارشاد و هدایت گری بود .
در حادثه عاشورا ما با چهار طیف مردم مواجهیم ؛ طیف اول جبهه باطل است که قبل از ظهور اسلام دارای حیات است و در شکل گیری حوادث مختلف ، مستقیم یا غیر مستقیم به ایفای نقش می پردازد . زمانی در تقابل علنی با پیامبر (ص) است آنجا که محاصره اقتصادی را بر پیامبر و یارانش تحمیل می کنند و یا زمانی که قصد کشتن پیامبر را دارند و خوابیدن علی (ع) در بستر پیامبر توطئه آنان را خنثی می کند و زمانی با فتنه انگیزی و یار گیری از یاران پیامبر ، جریان سقیفه را طراحی می کنند . این خط باطل همانند حوادث گذشته در فاجعه عاشورا نیز نقش طراح و فتنه گری را دارد . طیف دوم موحدان و شیعیان اعتقادی حضرت هستند که پا جای پای ایشان می گذارند و فرمانبر و پیرو راستین و حقیقی اسلام می باشند . طیف سوم که عدۀ کثیری را شامل می شود مردمی هستند با درجه ایمان و اعتقاد متوسط ! مردمی که رفتار سیاسی – اجتماعی – مذهبی آنها بیشتر تابعی از احساسات و شور آنهاست تا پیرو عقلانیت و شعور آنها ! و این عدۀ کثیر، بهترین ابزار برای طیف طراح و فتنه گر هستند تا با کارگردانی فریبنده ، از آنان بازیگرانی بی نقص و ماهر بسازد ! و اما طیف چهارم که بر حق و باطل بودن شخصیت ها ، پدیده ها و حوادث اجتماعی – سیاسی آگاه هستند لکن عدم احساس مسئولیت باعث می شود حضرت را تنها بگذارند . اینان کسانی هستند که منفعت طلبی ها و مصلحت اندیشی هایشان را در قالب توجیه ها و مغالطات می پوشانند و چنین می اندیشند که حقیقت نیز از سپهر اذهان تعالی خواه و چشمان زیبا طلب پوشیده خواهد ماند ! عبیدالله بن حرّ جُعفی ، عمر بن قیس ، سلیمان بن صُرد خزاعی جزء این گروه هستند . حضرت سید الشهداء وقتی از عبیدالله بن حرّ جعفی کمک خواست ، اسب جنگ آوری داشت و به حضرت گفت : اسب در اختیار شماست ، ولی طبق اوضاعی که در کوفه دیده ام حضور در کنار شما فایده ای ندارد یا سلیمان بن صرد خزاعی که با بی تفاوتی و عدم مسئولیت پذیری ، عملا زمینه شهادت مسلم بن عقیل را فراهم آورد .
در پایان می خواهم نتیجه گیری کنم و آن اینکه :
1 – به نظر نگارنده ، فاجعه عاشورا معلول نقش آفرینی دو گروه است ، گروه اول جریان باطلی است که در تمامی حوادث و جنگ ها حضور دارد و گروه دوم نخبگان و آگاهانی که در پرتو منفعت طلبی و مصلحت اندیشی ، مسئولانه عمل نکردند که چه بسا اگر به آنچه می دانستند و ایمان داشتند مسئولانه می نگریستند و مسئولانه عمل می کردند می توانستند علف هرزی باشتد بر بذرهای فتنه انگیزان شیطان صفت و چراغ روشنی باشند بر اذهان خفته و چشمان نابینا !
2 – شور مذهبی به تنهایی عامل نجات بخش نیست ، آنچه که پیش برنده و تحول بخش است شعور و معرفت مذهبی است ! اگر قرار باشد ما نیز در این عصر با عاشورایی دیگر مورد امتحان قرار بگیریم آیا رو سفید خواهیم شد ؟ نکند شور مذهبی ما زیر آماج پرتو افکنی های شبهه گون ، سرد شود و بُرندگی خودش را از دست بدهد ! در معرفت و فهم مذهبی غوطه ور شویم که عامل نجات و تحول است !
1 امام حسین (ع) هنگام خروج از مکه این خطبه را خواندند .
2 ابو ابراهیم بن محمد الکوفی ، الغارات ، تهران ، انجمن آثار ملی
3 ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه
4 ابراهیم پاشا ، نهضت کوفه از دیدگاه روانشناسی اجتماعی
5 محمد حسین رجبی دوانی ، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی
6 محمد بن جریر طبری ، تاریخ طبری
7 نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی ، خطبه 29